فرهنگ، سنگ زیرین بنای یک جامعه است که اقتصاد، سیاست و سایرنهادهای اجتماعی بر روی آن استوار می شود. با مطالعه در احوال ملل وجوامع روشن میشود فرهنگ هر جامعه با جامعهی دیگر تفاوتهایی دارد. بعضی از جوامع استعدادهایی دارند که بقیه ندارند. گاه در جامعهای قرنها دیکتاتوری نهادینه شده و مردم را کم و بیش با خودش هم آوا کرده و یا لااقل آنان نمیتوانند خود را از چنگ آن آزاد کنند و درجامعهای دیگر دموکراسی نهادینه شده است. …
ادامه... »سیدعلی حسینی
معنای بدون متن؟!
در پی انتشار مقاله «نصگرایی؛ آفت دین» خوانندهای به نام (احتمالا مستعار) «برهان» اقدام به رد نویسنده کرد و وقتی در توضیح و دفاع مطلب، نوشته «در دفاع از معناگرایی» منتشر شد، باز هم با استفاده از روشهای غیر علمی خواستند نوشته و نویسنده را زیر سوال ببرند. در این مورد نکاتی را یادآور میشوم: ۱) چه کسی گفته است که «معنای بدون متن»؟ مگر کسی متن را انکار کرده است؟ من هم در نوشته اول و هم در …
ادامه... »نظام زن ستیز خانواده در افغانستان(۴)
در نتیجه تحولات مثبتی که راجع به حقوق زنان در مغرب زمین اتفاق افتاد، اسناد حقوقی متعدد و بیشماری در حمایت از برابری آنان با مردان وضع گردیده و یا به تصویب رسید. بررسی سیر این تحولات طولانی و خارج از هدف این نوشته است. آنچه که بر سرنوشت زنان در کشورهای در حال توسعه تاثیر گذاشت، مطرح شدن حقوق زنان در سطح بین المللی و تصویب کنوانسیونها و مقاولهنامههای بین المللی است. تا اوایل قرن بیستم رعایت حقوق …
ادامه... »کدام مقدم است؟ قانون یا فتوا؟
تصویب قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان، موجب جنجال سیاسی در داخل و خارج کشور شد. موافقتها و مخالفتهای زیادی صورت گرفت که بیشتر آنها دلایل سیاسی داشته و حتی با احیای جناحبندیهای زمان جنگهای خانمانسوز، به توهین به حامی اصلی آن و طراحان آن انجامید. با این همه از نظر نویسنده این مسئله از جهات مختلف قابل تامل و بررسی است: تاثیر سرنوشت این قانون بر پیشرفت حقوق بشر، وضعیت زنان، حاکمیت قانون و… . این مسائل کمتر مورد …
ادامه... »نظام زن ستیز خانواده در افغانستان(۳)
در قسمت دوم گذشت که افغانستان به دلایل متفاوتی نتوانست توسعه اجتماعی لازم را در رابطه با حقوق زنان شاهد باشد. این عقب ماندگی در سه دهه اخیر به دلیل ناامنی و هرج و مرج ناشی از تسلط گروههای غیر مسئولی بود که ذهنیت مناسبی نیز در مورد تجدد و ارزشهای آن نداشتند. با این همه نمیتوان تمام ناکامیهای اجتماعی و فرهنگی کشور را یکسره معلول رفتارهای چند رهبر و یا چندصد فرمانده خرد و کلان دانست. شاید نگاهی …
ادامه... »نظام زن ستیز خانواده در افغانستان (۲)
همانگونه که دانستیم از نظر تاریخی، در تقریبا همه تمدنها حقوق زنان در بسیاری از مسائل اجتماعی و اقتصادی و حتی خانوادگی محدود بوده و آنان به طور سیستماتیک و نظام مند در تحت اختیار و سلطه مردان زندگی کرده و اراده آزاد نداشتند. البته این نابرابری در همه به یک اندازه نبوده، در برخی نابرابری شدید و در برخی قابل تحمل بوده است. تقریبا در همه این جوامع آن چیزی که از فشار سنگین نابرابری در مقابل زنان حمایت …
ادامه... »آیا قانون احوال شخصیه تجدید نظر ناپذیر است؟
ویسنده پیش از هر چیز یادآور میشوم که خواهم کوشید تا از محدوده نقد علمی و منصفانه خارج نشوم. همچنین هیچ گونه وابستگی سیاسی، حزبی و … ندارم و لذا انگیزهای ندارم تا به هر بهانه بخواهم به طرفداری یا تقبیح کسی بپردازم. همچنین از اینکه نقد مواضع و نظریات کسی را به معنای قضاوت شخصیت افراد بدانیم، هم متنفرم. اگر کسی میخواهد در مورد شخصیت افراد نظر بدهد، باید آن را صریح بیان کند و نه آنکه آن را …
ادامه... »قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان در ترازوی نقد و انصاف
«قانون احوال شخصیه اهل تشیع» بر مبنای ماده یکصد و سی و یکم قانون اساسی کشور و برای تامین حقوق مربوط به احوال شخصیه اهل تشیع تصویب شد. از آنجا که تصویب این قانون تامین کننده یکی از خواستههای شیعیان بود، اقدامی با ارزش است، اما برخی از مواد قانون (که مبتنی بر آرای کلاسیک فقهای شیعه است) با برخی از اصول حقوق بشر ناسازگار است. به همین دلیل – و در پی اعتراض مجامع بین المللی- اجرای قانون نیز …
ادامه... »عاری از اخلاق شده ایم
جوامع انسانی با همه اختلافاتی که بر سر مذهب و عقیده دارند، در برخی از ارزشها مشترکند. شاید بتوان گفت این ارزشها وجه مشترک همه انسانهاست؛ وجهی که امکان میدهد انسان، انسان باقی مانده و بتواند با همدیگر زندگی نماید. اخلاقیات هسته این ارزشهاست. هر چند فلسفه اخلاق همه جوامع همانند نبوده و هر مکتبی بر اساس فلسفه عام خود دارای مبانی خاصی برای اخلاق است، اما برخی ارزشها تقریبا در همه جای جهان و برای هر جامعه– مذهبی یا …
ادامه... »نظام زن ستیز خانواده در افغانستان (۱)
تاریخ بشر آکنده از خشونت، تعصب و برتری طلبی بوده است. هر چند از زمانی که آدمی خود را شناخت، عقلش به وی فرمان داد که مدارا با دیگران را پیش گیرد و دیگران را نیز چون خویش بداند، اما در بسیاری از مواقع و برای بسیاری از آدمیان حکم عقل چنان تقدسی نداشته است تا بتواند وی را از پیروی غرایز باز دارد. در جایی که عقل حکم نراند، غریزه پادشاهی میکند؛ عرصه روابط فردی نیز از این …
ادامه... »