
اخیرا دو رویداد بحران مرجعیت و انتخابات نشان داده که جامعه ما، توده یی و پیر سالار است، در چنین فرهنگ اعتماد به نفس بسیار پایین، احساس خود کم بینی بسیار بالا،انتخاب ها بسیار محدود، نگرشها بسته، مشارکت محدود و نقشها بر اساس سلسله مراتب قبیلوی بصورت انحصاری و محدود توزیع میشود، از ظرفیتهای عمومی استفاده نشده منابع انسانی و سرمایه ها هدر و اتلاف میگردد، در چنین فرهنگ مردم کور، کر اند، مردم انتظار دارند که همه ی مسولیتها را قهرمان پیر و از نفس افتاده انجام دهد. قهرمان پیر هر نتیجه ی بدست آرد، معجزه تلقی میشود، و هر هزینه ی تحمیل کند سرنوشت تلقی میشود. در حالیکه قهرمانی پیر انرژی خودرا از دست داده فضای روانی او بیگانه از فضای جدید بوده با تغیرات نا آشنا و تقلا هایش جامعه را به بیراهه سوق خواهند داد، در مقابل در جوامع باز نسل جوان گرداننده اصلی سرنوشت جامعه بوده، نقشهای سیاسی و اجتماعی را جوانان و نهایتا میان سالان اجرا میکنند از تجربیات و مشورتهای پیران مجرب نیز استفاده میشود، به کودکان به عنوان زیرساخت انسانی جامعه آداب، اخلاق، تعهد، مسولیت و آموزشهای لازم برای زندگی و نقشهای اجتماعی آموزش داده میشود، کم کم آنان را برای احراز مسیولیتها و نقش های اجتماعی تمرین داده و آماده میکنند، در جوامع باز نقشها، مسولیت ها به تناسب استعدادها توزیع میشود. در چنین مکانیسم، بازدهی اجتماعی بدلیل مشارکت و استفاده از همه ظرفیت های انسانی جامعه افزایشی، و هزینه ها نیز کاهشی خواهد بود، اما متاسفانه در فرهنگ جامعه روستایی و قبیلوی ما برای کودکان اصولا شخصیت انسانی قایل نیست به آنان بی احترامی، توهین میشود، شخصیت آنان را با تنبیهات بدنی و نا سزا گویی ها، فحش ها و دامهای تبهکارانه عقده ای به بار می آورند، به جوانان اعتماد نمیکنند و جوانان را از داشتن تجربیات سیاسی و اجتماعی و ایفای نقشها محروم می سازند، استعداد های جوانان را در چنین فضای بسته و سرکوب خفه می سازند، به این روش دست بال جامعه را محدود، پویایی، نشاط و تحرک را از جامعه گرفته و انسداد را بر جامعه تحمیل میکنند،
در دوره حاکمیت فضای باز دموکراسی هزینه های سیاسی و اجتماعی که شیوخ، و میدان داران پیر بر جامعه و مردم تحمیل کردند وا قعا بسیار گزاف و بدون هیچ دست آوردی بوده در حالیکه اگر به جوانان میدان داده می شد، حد اقل دست آوردی آن مهارت ورزی و تجربه اندوزی برای ورود به عرصه های سیاسی و مدیریتی کشور بود، یعنی منابع انسانی و سرمایه انسانی قوی تامین می شد، در عین حال نقشها به تناسب استعداد ها توزیع و از ظرفیتهای عمومی خوب بهره برداری می شد،
بنا بر این فرهنگ و نحوه نگرش به مسایل اجتماعی و تلقی عمومی از میدان داری سیاست باید عوض شود، انسداد اجتماعی باید دگر گون شود، به جوانان باید میدان داری، مدیریت و سیاست ورزی و احراز نقشها و مسیولیت ها یاد داده شود، این کار با مطالبات جوانان و شکل گیری گفتمان در فضای رسانه در راستای فرهنگ دموکراسی و مردم سالاری امکان پذیر خواهد بود، بشرطی که دوستان و جوانان به خود باور و اعتماد ورزند به سرمایه ها، قابلیتها، داشته ها و ارزشهای درونی خود احترام و ارزش قایل شوند.

- جامعه پیرسالار - ۲۰۱۹/۰۷/۳۱
- پاک سازی قومی هزاره ها و اصل جدایی چاره ساز - ۲۰۱۸/۰۸/۱۸
- فراخوان هماندیشی؛ هزارهها و ضرورت شکلگیری کانون و هسته فکری استراتیژیک - ۲۰۱۸/۰۴/۲۴
- پایگاه اجتماعی و نقش اجتماعی - ۲۰۱۷/۱۰/۲۶