مدتی است که فیلم«افسانه جومونگ» از شبکهی سه تلویزیون ایران پخش میشود، این فیلم در این مدت مخاطبان زیادی را پای جعبهی جادویی میخ کوب کرده و موفقیّت خوبی کسب نموده است. چون در جامعه ما (افغانستان) صنعت فیلم سازی روزهای آغازین خود را پشت سر میگذارد و بینهایت جدید و نوپاست، جهت توجه و تنبّه دست اندرکاران فیلم و تصویر و تماشای از سر درس و عبرت تماشا کنندگان نه فقط برای وقت گذرانی، لازم دیدم برداشتهای خود را از این فیلم به رشتهی تحریر بکشم. هرچند سررشتهای از فیلم و سینما و رشتههای مرتبط، ندارم اما آنچه عجالتاً به ذهنم میرسد بر روی کاغذ میآورم، مهمترین نکاتی که به ذهن میرسد اینهاست:
- چون این فیلم محصول کرهی جنوبی است قدرت صنعت فیلم سازی آن کشور کاملاً در این فیلم آشکار است. بسیاری از مجموعهها و کارهای ایرانی یا افغانی را وقتی میبینیم خوابمان میآید و این، یعنی اینکه فیلم نتوانسته مخاطب را با خودش درگیر کند اما وقتی پای تلویزیون برای تماشای «افسانه جومونگ» مینشینیم در لحظه لحظهی آن درگیری و هیجان است، صحنههای غیر منتظره، اتفاقات و تعلیقهایی که در سیر فیلم به وقوع می پیوندد جالب و واقعی به نظر میرسد در حالی که در مشابه ایرانی و حتی هندی آن، صحنههایی که تصنعی و ساختگی به نظر میرسد بسیار است و همین موجب دلزدگی بیننده و مخاطب میشود.
- کره جنوبی از جمله کشورهای شرق آسیاست که مسیر توسعه را به سرعت طی میکند و در همه زمینهها میرود که جاپان را پشت سر بگذارد، صنعت فیلم سازیاش نیز از روند کلّی توسعه در این کشور مستثنی نیست، با اینکه افسانه و تاریخ دست مایه و محتوای فیلم را تشکیل میدهد خوب از عهده برآمده است.
- روابط درون خانواده ی «گوماها» به شکل جالب تصویر و ترسیم شده است. اختلافات علنی برادران و رقابت آنان بر سر ولیعهدی و تصاحب امپراطوری، تلاش برادر بزرگتر برای بدست آوردن جانشینی ولو به قیمت خیانت به کشور و پدرش و رابطهی ملکه و همسر دیگر امپراطور که مادر «جومونگ» و همسر ژنرال «هموسو» بوده؛ موضوعات جالبی است که به فیلم خیلی جذّابیت می بخشد. روابط درون خانوادهی شاهان، در کشورهای منطقهی ما نیز همین گونه بوده و هست چنانکه آقای خرمشاهی در «فرار از فلسفه» می نویسد: «هر چند من سیاست مدار نیستم و از سیاست خوشم نمیآید ولی یکی از دلایل سقوط رژیم شاه در ایران را خاله زنک بازی های در بار می دانم».
- عشق آتشین دختر ارباب «یونتاوال» به «جومونگ» و عشق «تسو» به «سوسانو» نیز از برجستگی های این فیلم است. این عشق بین «جومونگ» و «سوسانو» خیلی پاک و افلاطونی به تصویر کشیده شده اما عشق پسر بزرگ امپراطور یک نوع هوس و خود خواهی است چون او از کسانی است که همهی چیزهای خوب را مال خودش می داند چنانکه در جامعه ی ما نیز کم نیستند افراد تمامیت خواه و انحصار طلب که برای دیگران حق زندگی و نفس کشیدن قایل نیستند و خود را تافته ی جدا بافته می دانند.
- امپراطوری «بُیو» از اتحاد قبایل چندی تشکیل شده که رؤسای قبایل؛ صاحب اختیار آنان است و همین رؤسای قبایل در یک اتحاد؛ امپراطوری «بُیو» را تشکیل می دهند اما آنقدر قدرتمندند که هر زمان بخواهند میتوانند امپراطوری را به چالش بکشند. افغانستان نیز ازبدو تشکیل؛ بر اساس اتحاد قبایل به وجود آمده چنانچه احمد شاه أبدالی یا درانی قبایل را متحد نموده و افغانستان مستقل را بعد از مرگ نادرشاه افشار به وجود آورد و تا کنون نیز جامعه ی قبیله ای به حیات خود ادامه می دهد حتی ملاعمر نیز بر اساس شورای در ظاهر مولویها ولی در واقع رهبران قبایل؛ إمارت خودش را اعلام کرد.
کشور ما قدم به شاهراه ترقی نخواهد گذاشت، مگر اینکه جامعه ی قبیله ای را پشت سر بگذارد، هر چند بعد از کنفرانس «بن» گامهایی را به سمت مدرنیزاسیون برداشته اما جامعه ی قبیله ای و سنت های خرافی و دست وپاگیر هنوز تا سال ها می تواند مقاومت کند و از دولت ملت سازی به شکل مدرن آن جلوگیری کند. تا زمانیکه بر اساس یک استراتژی دراز مدت مناطق قبایلی دوطرف «دیورند» دگرگون نشوند و لانهی تروریسم و شرارت باقی بماند نه تنها افغانستان به سوی یک کشور آباد و آزاد هدایت نمی شود بلکه پایه های پاکستان نیز در خطر جدی به سر می برد. استخبارات ارتش پاکستان سالها با برگ قبایل دوطرف «دیورند» بازی کرد غافل از اینکه آتشی که از این بازی ایجاد می شود دامن خودشان را نیزخواهد گرفت،اکنون القاعده، تروریسم، کشتار، خشونت، طالبان و… مسایلی است که جهان را با خودش درگیر کرده، چهره ی خشن و تصویر نامناسب از اسلام به جهانیان عرضه داشته و در یک کلام مسلمانان مردمان خشن و وحشی معرفی شده است، بنابراین راه حل کوتاه مدت برای این مشکل متصور نیست اما راه حل دراز مدت کار فرهنگی،آموزش، سرمایه گذاری برای برطرف کردن مشکلات معیشتی و چشاندن طعم شیرین حاکمیت قانون، عدالت،آزادی و زندگی بر اساس استاندارد های جهان امروز به آن مردمان است، البته که جامعه ی جهانی درست متوجه این مسئله شده اما تا اجرا و عمل فاصله زیادی وجود دارد.
۶- قدرت همیشه بی رحم و فساد آور بوده است، همین طبیعت و ماهیت قدرت سبب شده تا دانشمندان اهرمهایی برای کنترل قدرت پیدا کنند، بدرستی اگر این اهرمهایی که در دنیای جدید وجود دارد نباشد قدرت واقعا مهار ناپذیر می شود چنانچه در تاریخ گذشته و معاصر شاهد طغیان قدرت های مختلف بوده ایم. در مجموعه ی «افسانه ی جومونگ» «تسو» پسر بزرگ امپراطور در زمانی که هنوز زندگی و مرگ پدر نامشخص است تمام اختیارات او را با نقشه ی مادرش در قبضه ی خودش در آورده و دست به تصفیه های خونین و شکنجه های وحشتناک در دربار زده است،این تصفیه ها ما را به یاد تصفیه های خلق و پرچم در اوایل بدست گرفتن قدرت در کابل می اندازد که گوشه هایی از آن در خاطرات سلطان علی کشتمند نخست وزیر افغانستان از جناح پرچم آمده، آن طوری که خاطرات کشتمند و دیگرانی که دخیل در قضایا بوده و چشم داشت های خود را بر روی کاغذ آورده، آنان عده ای مست و قدرت طلب بوده اند که به گفتهی خودشان حاضر بوده اند تمام ملت افغانستان را فدا کنند اما قدرت را بدست داشته باشند چنانکه فدا هم کردند، تا قبل از کودتای ثور ما از حیث اقتصاد و درآمد و نظم حاکم بر کشور (ولو دیکتاتوری) تقریبا با کشورهای همسایه برابر بوده ایم ولی بعد از کودتا سالها به عقب رانده شدیم، در منگنه ی جنگ سرد؛ آن قدر ابر قدرتها و کشورهای همسایه ما را فشار داد که از دل آن طالبان و تروریسم بیرون آمد و الآن خود همان ابر قدرتها را درگیر خودش کرده است.

- عشق و سیاست در افسانه جومونگ - ۲۰۰۹/۰۵/۰۳
- رابطهی دیپلماتیک با عراق؛ ضرورت تردیدناپذیر - ۲۰۰۹/۰۱/۲۴
- موانع توسعه افغانستان - ۲۰۰۸/۰۹/۲۷
- شخصیت فراموش شده - ۲۰۰۷/۱۱/۰۶
- نگاهی به بحران دیرپای کشور - ۲۰۰۷/۰۳/۱۰