پاداش صداقت و مردم دوستی
سلام امین جان
از اینکه برای سایت وزینی که شما مدیریت آن را در اختیار دارید، چنین اتفاق ناگواری افتاده است، بسیار متاسف شدم. به هر حال در مملکت بی صاحب و مصیبت زده ما این کمترین مصیبتی بود که میتوانست از سوی نیروهای مخرب، ترسو و بیرحم علیه شما اتفاق بیافتد.
در افغانستان عزیز، اما مصیبت زده ما خیلی اتفاقات تلخی روی میدهد که قساوت و بیرحمی را به طور کاملا عریان به نمایش میگذارد. از مخاطراتی که ترورها و انتحارهای کور برای نظامیان و غیر نظامیان این سرزمین به همراه میآورد، تا سر بریدن افراد بیگناه به روشهای کاملا ددمنشانه و حیوان صفتانه. شاید عمق تلخی این دردها را قربانیان بلافصل و ملموس این جنایات بچشند، اما یقینا در مقیاسی واقعی، هر افغان و هر کسی که پیوندی با افغانستان دارد – همچون صدها کارمند خیرخواه موسسات بین المللی که در جهت خدمت به مردم مصیبت زده ما خدمت میکنند و همچنان میلیونها مهاجری که در خارج از کشور نه آشیانهای دارند و نه راهی برای بازگشت- همه قربانی این واقعیتهای تلخ و ناگوار است.
امین جان، حتی اگر من تو را از نزدیک نمیشناختم، اما از آنجا که احوال هر افغانی تقریبا برای هر هموطنش آشکار است، میتوانستم مشکلاتت را درک کنم؛ خصوصا آنکه بیمزد و تنها برای آرمانت (آنگونه که برای سایت غنیات نام گذاشتی) و برای حس وطن دوستی و سرشت آزادی خواهت کار میکنی. حتی اگر نمیشناختمت و از وضع زندگیات چیزی نمیدانستم و از اینکه این روزها باید بدنبال خانه اجارهای دیگری بگردی و اگر از علاقهات برای بازگشت به وطنت (و به زادگاهت مالستان) نمیدانستم، میتوانستم از طریق مطالب متنوع – واکثرا مفید- منتشره شده در سایت آرمان، بفهمم که چه اندازه چون میلیونها افغان دیگر به وطنت و به هموطنانت علاقه داری تا بتوانی این همه بار را به دوش بکشی.
شاید آن چیزی که تو را در نگاهم به تو قدر و قیمت داده است، اینکه تو افغان افغانستان دوستی هستی که بیمزد و تنها برای قلب و احساست کار میکنی و انگشت بر روی کلیدهای کیبورد میگذاری و نه چون برخی که مزد میگیرند و ناچارا وطن دوستی خود را با رنگهای متضاد آلوده میسازند. آرمان عزیز، تو خود بهتر میدانستی که احترامم به تو، نه بخاطر دیدگاههای سیاسی و غیر سیاسی توست؛ که گاه آشکارا با یکدیگر ناسازگاریم؛ بلکه به دلیل اخلاص تو در کارت است که موجب شده از وابسته شدن به این و آن دور بمانی و از آلت دست شدن ایمن باشی. آن اعتقادت به آزادی است که خوانندگان بسیاری را مجذوب خود کرده است؛ اعتقادی که به تو اجازه میدهد که به دیدگاههای مخالف اجازه دهی که در سایت اظهار نظر کنند، هر چند این حضور برای سایت آرمان هزینههایی داشته باشد.
یکی از این هزینههایی که سایت در این مورد پرداخت، حادثه تلخ هک شدن آن در ۱۲ عقرب ۱۳۸۷ توسط عناصر تمامیتخواهی بود که با شعار مقدس (لا اله الّا الله، محمّد رسول الله) به آن حمله نمودند. لحظه اولی که این شعار را در صفحه نخست سایت آرمان دیدم، متعجب شدم: آیا امکان دارد که کسی از این نام برای یک اقدام غیر قانونی و ناجوانمردانه استفاده کند؟ اما به زودی یادم آمد که نباید برای درک حادثه به محتوای مقدس این پیام توجه کنم، بلکه باید به یاد داشته باشم که در کشوری که من به آن تعلق شهروندی و عاطفی دارم، تحت این شعار چه جنایتها که صورت نگرفته و صورت نمیگیرد.
آن وقت فهیمدم که سوء استفاده از این شعار در مورد هک کردن یک سایت، در مقایسه با دیگر سوء استفادههایی که از این شعار شده قابل توجه نیست!!! با این شعار (که ماهیتی معنوی دارد) در مملکت ما آدمهای بسیاری کشته شده اند (که برخی از آنها مانند قربانی شدن حیوانات، با کارد سر بریده شدهاند)؛ در مملکت ما تحت این شعار جنگها به راه افتاده و افراد بسیاری در آنها تمام زندگی خود را از دست دادهاند؛ در تحت عنوان این شعار دهان بسیاری از شهروندان نجیب افغان (از هر تبار و زبان و ملیّت) دوخته شده است؛ از این شعار مقدس برای نقض حقوق زنان افغان بیشماری استفاده شده است و … . پس این سوء استفاده نسبت به آنهمه فجایع چیز زیادی نیست.
با آن همه، هر واقعه ناگوار به قربانیاش چنان مزه تلخی را میچشاند که شاید آن را هرگز در شنیدن و دیدن تجارب تلخ دیگران درک نکرده باشد. شاید به همین دلیل است که نابردباران و نامردان برای متوقف کردن یک روند مخالف، میخواهند با چشاندن یک مزه تلخ و زدن یک ضربه روانی مخالف خود را وادار به تغییر مسیر و یا حداقل سکوت کنند.
در اینجا میخواهم بگویم نباید تسلیم شد؛ باید به راهی که درست است (و یا راهی که درست پنداشته میشود) ادامه داد. در مملکت ما بسیارند کسانی که بقای خود را در فنای دیگران دیده و صدای خود را در سکوت دیگران میشنوند. آنان اگر نتوانند دیگران را همراه خود کنند، میخواهند صدای آنان را خاموش سازند. در سرزمین نفرت آلوده ما بسیارند کسانی که با دیدن قضاوت سرزنش آمیز دیگران در مورد اقدامات آنان و یا اظهار نظری مخالف با اصول فکری آنان، عنان را از کف میدهند و کمر به محو مخالف میبندند؛ اگر بتوانند زندگی را از او سلب میکنند، اگر نتوانستند زندگی را در آن سرزمین ناممکن میسازند و اگر باز هم نتوانستند میکوشند صدای وی به گوش کسی نرسد و اگر باز هم نشد به هر روشی نفرت خود را به نمایش میگذارند.
تسلیم شدن در مقابل کسی (و کسانی) و مجموعهای (و مجموعههایی) که تمام چیز را برای خود میخواهند و خود را تماماَُ درست میبینند، تسلیم کردن زندگی، اراده، وجدان و خرد خود است. چه کسی چنین چیزی را میپسندد؟ یقینا کسی آن را به ضرر خود نمیپسندد. درست به همین دلیل است که معتقدیم که هر کسی حق دارد اراده خود را (تا جایی که آسیبی به دیگران نرساند) به کار ببرد و وجدان و خرد خود را به کار بندد و از آزادی لازم برای پرورش خود استفاده نماید. خاموش کردن صدای یک نفر، بستن لجام بر دهان وجدان و فکر یک انسان است و تحمل آن توسط قربانی تن دادن به محو تدریجی انسانیتی است که در فکر و ذهن او تجلی یافته است.
گذشته از دلایل فلسفی و بنیادی مقاومت در مقابل تمامیت خواهان (و مهمتر از آن تمامیت خواهی) در کشور، شرایط خاص و بیمثل و مانند افغانستان است که ایجاب میکند که حتی کم نورترین چراغها را نیز در مقابل بادهای تند و وحشی روشن نگاه داشت. در مرحله سختی به سر میبریم؛ بیم و امید. بیم از سقوط دوباره در پرتگاه بیرحم تعصب و جنگ و امید به اینکه شاید بتوانیم از این پرتگاه به آیندهای آرامتر و ملایمتر بگذریم.
گذشتن از این پرتگاه خیلی چیزها میخواهد. از جمله آن چیزها که برای تحصیل کردگان و روشنفکران و قلم به دستان لازم است، بردباری، مردم دوستی، بیطرفی، نقد پذیری و پایبندی به اصول تکثر و احترام به آزادی بیان برای همگان است. امیدوارم در این راه ثابت قدم و استوار باشی و باشیم.
با احترام
دوستت سید علی

- اوباما: سیاه پوستی در بستر فرهنگ سفید - ۲۰۰۹/۱۰/۰۹
- معنای بدون متن؟! - ۲۰۰۹/۰۵/۲۰
- نظام زن ستیز خانواده در افغانستان(۴) - ۲۰۰۹/۰۴/۲۳
- کدام مقدم است؟ قانون یا فتوا؟ - ۲۰۰۹/۰۴/۲۲
- نظام زن ستیز خانواده در افغانستان(۳) - ۲۰۰۹/۰۴/۱۸
- نظام زن ستیز خانواده در افغانستان (۲) - ۲۰۰۹/۰۴/۱۴
- آیا قانون احوال شخصیه تجدید نظر ناپذیر است؟ - ۲۰۰۹/۰۴/۱۲
- قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان در ترازوی نقد و انصاف - ۲۰۰۹/۰۴/۱۰
- عاری از اخلاق شده ایم - ۲۰۰۹/۰۴/۰۸
- نظام زن ستیز خانواده در افغانستان (۱) - ۲۰۰۹/۰۴/۰۸
- چون به جنگ هیولا می روی… - ۲۰۰۹/۰۲/۲۰
- پلورالیسم فرهنگی؛ مبنایی برای توسعه - ۲۰۰۹/۰۲/۰۹
- نقد دیدگاه سیاسی علامه اقبال؛ عدم امکان همزیستی مسلمان و هندو - ۲۰۰۹/۰۲/۰۵
- عاری از اخلاق شده ایم - ۲۰۰۹/۰۲/۰۲
- اخلاق زدایی از مذهب؛ دستاورد بنیادگرایی در افغانستان - ۲۰۰۹/۰۱/۱۶
- چه کسی پاسخگوی فساد لجام گسیخته است؟ - ۲۰۰۹/۰۱/۱۲
- ضعف های ژورنالیزم افغانی: سطحی نگری و نابردباری - ۲۰۰۹/۰۱/۰۹
- پلورالیسم فرهنگی؛ مبنایی برای توسعه - ۲۰۰۹/۰۱/۰۲
- نامه ارسالی در مورد حمله انترنتی به سایت آرمان - ۲۰۰۸/۱۱/۰۴
- طالبان یا طالبانیسم؛ ریشه مشکلات (۳) - ۲۰۰۸/۱۰/۱۹